مامان دانشجو
سلام مامانی خوشکلم ّ
مامانی امسال بعد لز 10 سال که از دانشگاه رفتنش میگذره تصمیم گرفته که دوباره درس بخونه . اما الان برخلاف سال 81 که دانشگاه قبول شده ازدواج کرده تو رو داره و میره سرکار . اونهم ارشد با این درسهای سختش . خلاصه مامان با مدیرش صحبت کرده که پاس شیر رو استفاده نکنه .و به جاش بیاد دانشگاه . پنج شنبه صبح هم کلاس داره که مامانی قبول کرده تو رو نگه داره . مامانی میگه از وقتی 2 ونیم نمیام خونه تو جلوی در منتظری تا من بیام . امروز چهارشنبه هم یعنی 5 آبان به گفته مامانی موبایل رو برداشتی گفتی ماما چشمات رو می مالیدی و ناراحت بودی و بهانه می گرفتی . مامان جون می دونم برات سخته . منو ببخش ای کاش وقتی جوون تر بودم و کم مسئولیت تر درس می خوندم . نه الان با این همه مشغله خدایا کمکم کن از وقت بچه ام نزنم واسه تربیتش کم نذارم خدایا خودت کمکم کن .