جوجه سار دوست جدید متین
مانان خوشکلم یه روز که بابایی از سرکار برگشت من و تو خپاب بودیم وقتی بیداز شپم دسدم یه پرنده تو دست باباست بابا اونو گذاشت تو حمام . تو به جوجه سار عکس العمل نشون میدادی جیغ می کشیدی و لی جرات نداشتی طرفش بری . بابا رفت از دوستش براش قفس گرفت اونو گذاشت تو سبد از اونجایی که عزیزشوم حیاط داشتن اونو بردیم اونجا اول تا یک روز چیزی نخورد ولی بعد با لصرار بابایی برای نگه داشتنشو با تلاش بابا برای نون و دانه دادن بهش شروع به غذا خوردن کرد . و نکته جالب اینه که هر وقت از خونه عزیز میایم با جوجه سار هن خداجافظی می کنی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی