مامان خوشگلم خیلی دوستت دارم
متین عزیزم سلام .
این روزها پر لز حس تناقضم پر لز تردید تو انتخابام . مامان عزیزم نمی دونم چه طوری بهت بگم که چقدر دوستت دارم هر لحظه به یادتم تو محل کار دلم برات تنگ میشه . امروز یکی از همکارام بهم گفتم شخصیت بچه تا 6 سالگی شکل میگیره و من موندم و کلی سوال و از همه بدتر عذاب وجدان که من دارم در حق بچه ام ظلم می کنم آیا ? صبح تا ظهر که سرکارم عصر هم درگیر درس و .. آیا دارگ در حقش کم میذارم . ایام امتحانا خیلی سخته چون نمیشه با وجود متین درس خوند و از صبح نمی بینمش تا 7 شب . این مدت یعنی از اوایل دی درست بچه ام رو ندیدم سر امتحان پردازش همش کتابخانه بودم تا سر امتحان پایگاه که به علت فوت آقای هاشمی عقب افتاد و شدم مثل زندانی های لز قفس آزاد شده و فقط میخواستم با تو باشم . با تو صبح و شب . سه شنبه که اداره ها به خاطر عزای عمومی تعطیل بود ظهرش رفتیم خونه عزیز و تو کلی با بچه های عمه فاطمه و سحر و غزل بازی کردی بعد هم عصرش رفتیم خانه بازی باربد و کلی سرگرم بودی بابا هم مشغول کارهای خونه جدید بود