متینمتین، تا این لحظه: 9 سال و 16 روز سن داره

متین امید زندگی مامان و بابا

مریضی متین و مامانش

1395/11/3 9:54
نویسنده : مامان متین
174 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان خوشگلم 

مامانی از روز سه شنبه مریضی اش شروع شد با سرفه های خشک و بی حالی . این ماجرا ادامه داشت تا روز پنج شنبه که رفتیم دکتر . تو و بابایی تو محوطه داخل درمانگاه بودین به تمام بخش ها سرمیکشیدی و شیطونی می کردی . خلاصه خیلی بالا و پایین میرفتی . اونجا دختر عمه مامانی رو هم دیدیم اونم بچه هاش مریض شده بودن . اومدیم سمت خونه سوپ خریدیم مامانی شنبه امتحان داشت . رفتیم خونه جدیدمون که هم کابینتها رو ببینیم هم سوپ بخوریم همسایه طبقه پایین مون یه زن و شوهر جوون هستن که خیلی خوبن . کلی باهاشون دوست شدیم و اومدیم خونه . جمعه ظهر تو حالت بدتر شد . سرفه هات شروع شد . اما بازم خوب بودی من تو رو اصلا جمعه ندیدم چون خودم خیلی مریض بودم و تو خونه افتاده بودم مرتب عسل و آبلیمو و زنجبیل میخوردم و سوپ و ... خلاصه خیلی اذیت شدم امتحان خم داشتم ساختمان پلاسکو تهران هم پنج شنبه آتش گرفته بود . و چندین آتش نشان زیر آوار مونده بودن . خلاصه اوضاع خراب بود ساعت 9 تازه اومدی خونه من هم ساعت 12 خوابیدم شنبه باید می رفتم سرکار . صبح صبحانه خوردم و رفتم دیروز حالم وحشتناک خراب بود و صدام گرفته بود و حسابی مریض بودم . با همه دعوا می کردم هیچ کس جرات نزدیک شدن به من رو نداشت . خلاصه . بعد هم رفتم امتحان دادم. حدود 4 رسیدم خونه عزیز داشتم سوپ میخوردم که تو بیدار شدی 

پسندها (1)

نظرات (0)