متین در ایام کرونا

متین جون سلام عزیزم ما الان تو ایام کرونا هستیم جایی نمی تونیم بریم اکثرا توی خونه هستیم امروز مجبور شدیم بریم بیرون تا واسه تو لباس بخریم وقتی لباستو آوردی خونه و پوشیدی بعد از اینکه خودت رو توی آینه دیدی خیلی خوشحال شدی  و گفتی مامان چقدر خوشگل شدم خیلی برام جالب بود هیچ وقت اینطوری اظهارنظر نکرده بودی متین تو توی کارای خونه بهم کمک می کنی یه نرم افزار روی گوشیم نصب کردم به اسم to do.تو این نرم‌افزار کارهایی که باید انجام بدیم و مشخص می کنیم جالبه تو از بین سالهای خونه، شستن حمام و دستشویی را دوست داری امروز صبح بلند شدی و این کار را انجام دادی خیلی شیرین زبون شدی خیلی قشنگ صحبت می کنی خیلی شعر رو خوب حفظ می کنی چون کرونا تو نمیتونی بری پیش دبستانی به خاطر همین برات کتاب خریدیم و توی خونه باهات کار می کنی تو کتاب علوم و خیلی دوست داری تو ریاضیم خیلی خوب هستی و اونو سریع حل می کنی متین من مجبورم هر روز تو رو بزارم خونه عزیز جون چون مهدکودک و پیش دبستانی ها به خاطر کرونا تعطیل شدن خلاصه هر روز صبح ساعت ۷ صبح تو رو میزارم خونه عزیز جون و بعد میرم سرکار متین الان اوضاع کرونا یعنی اینکه هر روز کلی آدم توی این ایران و کل دنیا فوت می‌کند دیروز تعداد افرادی که توی ایران فوت کردن به ۴۰۰ نفر رسید خیلی اوضاع بدی شده دعا می کنیم هر روز که این بیماری از بین بره تو بتونی بری بیرون با دوستات بازی کنی بری شهربازی بری خرید بری خونه دوستات اما الان فقط مجبوری توی خونه بمونی امروز هشتم آبان سال ۱۳۹۹ هست. امروز تو اتاق با هم دیگه کلی بازی کردیم کلی حرف زدیم کلی از خاطرات بچگی با هم صحبت کردیم تو بهم گفتی مامان جون من یه آبجی و داداش کوچولو داشته باشم و من بهت گفتم که از خدا بخواه که بهت آبجی یا داداش کوچولو بده بعد در مورد صحبت کردیم که اگه این آبجی یا داداش بزرگ بشه میاد دفتر تو رو خط خطی میکنه پاره میکنه و تو با چه ذوقی می خندیدی (این نقاشی که برای دوستت ملورین کشیدی) و می گفتی که وای مامان اگر این اتفاق بیفته من چیکار کنم من بهت میگفتم تو شاید مجبور بشی که داداش و آبجی رو  تو اتاقت راه  ندی تا بتونی درس بخونی تکالیف تو انجام بدی ولی تو انگار دلت نمیومد و میخندی