از حاملگی تا تولد متین
متین جون خدا رو شکر مامانی دوران حاملگی خیلی خوبی رو داشت اون خیلی نگران بود چون مامان بزرگ پیشش نبود و می ترسید نکنه ویار داشته باشه البته اوایل حاملگی یعنی تا 4 ماه به بعضی غذاها که طبع سرد دارن حساس شده بودم مثل ماهی ، دوغ و آب انار و لواشک و... و بعد از خوردن این ها حالم بهم می خورد و بیچاره بابا محمد . اما با ورود به ماه چهارم بهتر شدم . تو شهریور ماه یعنی زمانی که تو دو ماهه بودی ما رفتیم فیروزگوه عروسی داداش زن عمو حکیمه این درحالی بود که عمو ها و زن عموها هنوز از آمدن تو خبر نداشتن شب رو تو روستایی نزدیک فیروزکوه به نام طرود خوابیدیم و واقعا خیلی چسبید یه خونه روستایی با همون حس و حال قدیمی . صبح هم با عمو علی&nb...
نویسنده :
مامان متین
18:59