سفری به طالقان

متین گلم بابابزرگ جواد خدا بیامرز یه ویلا توی طالقان داشت که بعد از فوتش بچه ها برای رسیدگی یه سری به اونجا می زنن این دفعه هم مامان بزرگ و خاله مامانی قرار گذاشتن برای انجام یک سری کارها برن طالقان و ما هم باهاشون رفتیم دایی ها و بابابازرگ هم بودن . حدودا سه ساعت توی راه بودیم . تو راه یه جایی صبحانه خوردیم هوا خیلی خنک و عالی بود . تو این یک روز که اونجا بودیم تو خیلی پسر خوبی بودی فقط یه بار خرابکاری کردی که خاله جون و مامان بزرگ زحمت کشیدن تو رو شستیم . البته شوفاژها خراب بود و آب سرد بود و ما مجبور شدمی برای شستن تو آب رو گرم کنیم . روژان و رونیا دخترهای خاله مامانی خیلی تو رو دوست داشتن مخصوصا روآن که همش اصرار می کرد تو رو روی پاش بخوابونه . تو راه رفت خیلی خوب بودی اما تو راه برگشت خیلی خسته شدی و اذیت می کردی. ما پنج شنبه 1 مرداد رفتیم و جمعه 2 مرداد برگشتیم.

بابابزرگ جواد خدا رحمتت کنه ممنون که این ویلا رو خریدی تا ما بتونیم بریم اونجا واز فضای زیباش استقاده کنیم

نکته : مامانی یه دایی داره که با خانمش و دخترش رفتن سوئد اما هنوز نتوانستن دختر بزرگشون رو باخودشون ببرن دختر دایی مامانی وقتی فهمید مامانی اومده تهران اومد دیدنش و براش یه کیک خوشمزه که خودش درست کرده بود آورد دختر دایی مامان خیلی خیلی ماه و مهربونه خوش اخلاقه و حسابی هنرمند کیک ها ودسرهاش حرف نداره مامانی خیلی دوستش داره واز دیدنش خیلی خوشحال شد مامانی خیلی خیلی دعا می کنه که دختر دایی هم کارش درست بشه بره پیش مامان باباش  الان حدودا سه سالی میشه که مامانش اینا رفتن .انشاله که کارش جور بشه . دختر دایی جون بابت کیک خوشمزه است ممنون ببخشید که من بداخلاقی کردم و همش جیغ بنفش می کشیدم .